مسافرت دو روزه به یزد
بابایی هفته قبل برای رفتن به یزد و دانشگاه بلیط قطار پیدا نکرد و تصمیم گرفت با ماشین بره و چون تنها بود من و مبینا خانم هم باهاش رفتیم. مسافرت خوبی بود هرچند ما همش تنها بودیم ولی روز جمعه فرصت کردیم آتشکده زرتشتیان و مقبره زرتشتیان رو ببینیم. وقتی تو آتشکده بودیم چند تا از جهانگردای خارجی خیلی با مبینا بازی کردن و یکی از خانمها آخرش لپ مبینا رو کشید و گفت This nice دخمل منم حسابی شیطونی میکرد اصلا نذاشت ازش عکس بگیریم. ...
نویسنده :
مامان سمیه
15:24
تاب تاب اباسی
بالاخره تو خونه خودمون تونستیم تاب تاب دخمل گل رو براش وصل کنیم از وقتی تاب خودشو وصل کردیم دیگه وقتی میریم خونه مادرجونش برای تاب امیرعلی گریه نمیکنه که همش بگه اباسی اباسی .... ...
نویسنده :
مامان سمیه
1:16
خواب شیرین
عید غدیر مبارک
قرآن به جز از وصف علی آیه ندارد ایمان به جز از حب علی پایه ندارد گفتم بروم سایه لطفش بنشینم گفتا که علی نور بود سایه ندارد الان دو ساله که ما عید غدیر رو با دختر گلمون جشن میگیریم و به همراه عزیز دلمون به عید دیدنی از سادات میریم. خدایا بخاطر همه مهربونی هات ازت ممنونم. مبینا خانم قبل از رفتن به دیدن 2 تا سید کوچولو آقا طه و فاطمه سادات مامانی عاشقتم. دوست دارم بی نهایت...... ...
نویسنده :
مامان سمیه
17:24
اومدن مبینا جون تو دل مامانی
دختر خوش قدم
بالاخره کارای اثاث کشی و جابه جایی تموم شد و ما هم از پاقدم گل دخترمون از مستأجری خلاص شدیم و به خونه خودمون اومدیم. هرچند دخترم این یک ماهه خیلی اذیت شد آخه من و بابایی حسابی درگیر کارای خونه شده بودیم ولی بازم خدایا خدای مهربون شکرت به خاطر همه نعمتات همه محبتات و به خاطر دختر گلی که به من دادی. امیدوارم همه مستاجر ها خیلی زود خونه دار بشن.آمین. ...
نویسنده :
مامان سمیه
17:33