خاطرات دختر نازم مبینا

  با یه تاخیر طولانی یه بار دیگه برای مبینا خانم تولد گرفتیم اینبار با خانواده بابایی.... ...

عزیز دل مامان التماس دعا قشنگم. ...

  امروز هفتمین سالگرد ازدواج من و بابا مهدی عزیز است و من خیلی خوشبختم که شما عزیزان رو کنار خودم دارم همسر مهربونم و دختر نازنینم. همسر خوبم با وجود پر مهرت و نگاه گرمت دنیایی از پاکی و صفا برایم به ارمغان آوردی خوب من برای توصیف مهربانی‌هایت واژه‌ها یاری نمی‌دهند چرا که تو خود قاموس مهربانی هستی و من خوشحالم که سالی دیگر بر عمر زندگی مشترکمان افزوده شد... ...

  ...

  سلام دختر گلم دو سالگیت مبارک خیلی خیلی خانم شدی و مثل بلبل صحبت میکنی و کلی هم شیطون شدی. فدات بشم مامانی شرمنده امثال تولدت با امتحانات بابایی و بعد هم عروسی خاله همزمان شد نتونستم یه تواد خوب و خوشگل برات بگیرم.ان شااله همیشه سالم و شاد و سلامت باشی فدای تو.... ...

  و تو آن شبنم عشقی که با آمدنت به روزگار تیره و تارم رنگ مهر و وفا بخشیدی !   عزیزکم ناز گلکم هستی من آرامش بخش زندگی من تولد دو سالگیت مبارک ان شااله هزار سال زندگی  شاد پر از سلامتی سعادت و کامیابی داشته باشی. روز تولد تو روز نگاه باران بر شوره زار تشنه بر این دل بیابان روز تولد تو گویی پر از خیال است یاس و کبوتر و باد در حیرت تو خواب است متاسفانه چون فصل امتحانات است  و بابایی نیستند نمیتونیم برای دخمل گلمون تولد بگیریم ان شااله باشه بعد از امتحانات بابایی یه تولد کوچولو و مختصر.....   ...

مبیناخانم دیگه حسابی خانم شده....... بالاخره بعد از کلی سختی گریه شب بیداری و بهونه های جورواجور مامانی تونست مبینا خانم رو از شیر بگیره هورا .... ..... واقعا مرحله خیلی خیلی سختی بود هم برای من هم برای شما. .... اینم یه عکس خوشگل از مبینا و بهونه گیریهاش که با مامانش قهر کرده و میگه پیشم نیا و فداش بشم دخملم دم در خوابش برده. ...