مبینا خانم بعد از اومدن از تالار
عموی بابایی که از مکه اومدند مهمانی گرفته بودند. دختر گلم اون شب خیلی خیلی خانم بود کلی نانای کرد کلی هم به همه لبخند میزد. همه میگفتند چه دخمل خوش خنده ای ....
قبل از شام هم که دیگه حسابی خسته شده بود روی یکی از میزها خوابید.
فدات بشم خیلی دوست دارم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی