مبینامبینا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

خاطرات دختر نازم مبینا

السلام علیک یا حضرت رقیه

  هان ای دختر خورشید ! تو خرابه ‏نشین نیستی . اینک عرش را به پاس قدوم تو مفروش کرده‏ اند. پای بگذار ! بالِ تمامِ ملايک برای گام گذاشتنت در خویش نمی‏گنجند. گریه نکن ! خرابه‏ های شام، گهواره توست هزاران فرشته برایت آغوش گشوده‏ اند، گریه نکن ! ارکانِ این هنگامه، روزی بر صخره‏ های تاریخ نوشته خواهد شد .....   ...
24 آبان 1392

مسافرت دو روزه به یزد

  بابایی هفته قبل برای رفتن به یزد و دانشگاه بلیط قطار پیدا نکرد و تصمیم گرفت با ماشین بره و چون تنها بود من و مبینا خانم هم باهاش رفتیم. مسافرت خوبی بود هرچند ما همش تنها بودیم ولی روز جمعه فرصت کردیم آتشکده زرتشتیان و مقبره زرتشتیان رو ببینیم. وقتی تو آتشکده بودیم چند تا از جهانگردای خارجی خیلی با مبینا بازی کردن و یکی از خانمها آخرش لپ مبینا رو کشید و گفت This nice دخمل منم حسابی شیطونی میکرد اصلا نذاشت ازش عکس بگیریم. ...
15 آبان 1392

تاب تاب اباسی

  بالاخره تو خونه خودمون تونستیم تاب تاب دخمل گل رو براش وصل کنیم از وقتی تاب خودشو وصل کردیم دیگه وقتی میریم خونه مادرجونش برای تاب امیرعلی گریه نمیکنه که همش بگه اباسی اباسی .... ...
4 آبان 1392

عید غدیر مبارک

  قرآن به جز از وصف علی آیه ندارد      ایمان به جز از حب علی پایه ندارد گفتم بروم سایه لطفش بنشینم        گفتا که علی نور بود سایه ندارد   الان دو ساله که ما عید غدیر رو با دختر گلمون جشن میگیریم و به همراه عزیز دلمون به عید دیدنی از سادات میریم. خدایا بخاطر همه مهربونی هات ازت ممنونم.  مبینا خانم قبل از رفتن به دیدن 2 تا سید کوچولو آقا طه و فاطمه سادات مامانی عاشقتم. دوست دارم بی نهایت...... ...
2 آبان 1392

دختر خوش قدم

  بالاخره کارای اثاث کشی و جابه جایی تموم شد و ما هم از پاقدم گل دخترمون از مستأجری خلاص شدیم و به خونه خودمون اومدیم. هرچند دخترم این یک ماهه خیلی اذیت شد آخه من و بابایی حسابی درگیر کارای خونه شده بودیم ولی بازم خدایا خدای مهربون شکرت به خاطر همه نعمتات همه محبتات و به خاطر دختر گلی که به من دادی. امیدوارم همه مستاجر ها خیلی زود خونه دار بشن.آمین.   ...
23 مهر 1392